۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

نوسازی جنبش دانشجویی، چگونه؟


 قبلاً یادآور شده بودیم که جنبش دانشجویی در کشور به دلیل غیرمتشکل بودن دانشجویان، همچنین نفوذ و استفاده ی جریانات مدعی جهاد و قطب های وابسته به دولت در مواردی چون انتخابات و یا قدرت نمایی هایی که رقیبان قدرت در برش هایی از زمان آن را ضروری به شمار می آورند، روی هم رفته باعث گشته تا این قشر به تکه های زیادی تقسیم گردیده و به جای درس و مشق، همیشه گوش به زنگ رسیدن پیامی و یا فراخوانی از سوی سردمداران سیاسی ای که در این مقطع می توانند نقش واسطه برای امتحانات شان و یاری رساندگان مالی را آنان بازی کنند، قرار دارند. این وضعیت آنان را به لحاظ فکری نیز از درون تهی شان ساخته که مشکل را فراتر از داشتن نقشی «پسیو» نموده و این قشر را کاملاً به فساد کشانده و اجراکننده ی نقش های منفی، ضددموکراتیک و حتا نیروی فشار و تهدیدی برای آزادی خواهان نموده است.
این نیرو که باید پیشتاز حرکت های مترقی و دموکراتیک می گردید و دیگر اقشار جامعه را برای نهادینه ساختن دموکراسی و آزادی های سیاسی و اجتماعی به همراه خود می کشید و بدین گونه انرژی های دربند آنان را آزاد می نمود، امروزه هرگز روی خود حساب نمی کند و دنباله روی از قطب های قدرت و پادوی برای آنان، دیگر برای آنان اخلاقی گشته است که ناخودآگاه به همان سو کشانیده می شوند.
در کنار بخش هایی از دانشجویان که به نحوی با قدرت در ارتباط هستند، دانشجویان پراکنده ای وجود دارند که به اصطلاح معمول «شله ی خود را می خورند و پرده ی خود را می کنند». این بخش که از گستردگی زیادی هم برخوردارند، بنا به دلایل متعددی شدیداً محافظه کار هستند. اولین دلیل محافظه کاری این بخش، نیت درس خواندن آنان است. آن ها تصمیم دارند تا به جای شرکت نمودن در اجتماعات و اکسیون های «مرده باد» و «زنده باد»، درس های خود را بخوانند و واقعاً دانشجو گردند. غافل از این که نظام سیاسی حاکم در تلاش آن است تا با جدیت تمام از ارتقای علمی هزاره ها جلوگیری نموده، طوری که اگر یک دانشجوی هزاره در طول دوره ی لیسانسش حتا در یک راهپیمایی اعتراضی علیه دولت و تبعیض های قومی شرکت نکرده باشد، بازهم حق دست یابی به نمرات خوبی که او را کدر فردای دانشگاه خواهد ساخت، ندارد و این روند با برنامه ریزی دقیقی مانند کسر نمرات، تهدید به اخراج توسط استادان، مسوولین دانشگاه و... تحقق می یابد که خود دلیل دیگری برای محافظه کار شدن دانشجوی هزاره می باشد.
بنابراین و برای متشکل و فعال ساختن جنبش دانشجویی، در گام نخست باید تشکیلات دانشجوی هزاره را از تمایلات سیاسی تهی ساخت تا بتوان مبنایی برای همگرایی و همسویی شان ایجاد نمود. تجربه نشان داده است که تمایلات سیاسی در کشورهای تازه رهیده از استبداد فکری، به دلیل گستردگی و تعدد افکار و گرایشات سیاسی، همچنین پافشاری بی جهت افراد و جریانات روی باورهای فکری ـ سیاسی خودشان که خود نوعی پرخاش گری و ادای استقلال فکری می باشد، بر شدت پراکندگی ها می افزاید که هیچگونه صحبت کردن و دیالوگ فیما بینی نتیجه بخش نخواهد بود. بر همین اساس باید دانشجویان را روی منافع صنفی و تهدیدهای مستمر تحصیلی شان منسجم و متشکل ساخت. در این تشکل صنفی به جای تأیید و رد فلان گروه و یا جریان سیاسی، باید بسنجند که چگونه در برابر تبعیض و تهدیدهایی که هر دانشجوی هزاره به طور جدی با آن مواجه می باشد، ایستاد و با قدرتی که شکل می گیرد حتا چنین تهدیدهایی را بی آینده ساخت. همین طور هم مسئله ی بورسیه ها مطرح است که هزاره ها علی رغم نمرات بالایی که همیشه به آنان تعلق داشته اند، بازهم کم ترین کسانی هستند که روانه ی خارج جهت تحصیل می شوند، همین مردم هستند.
پس باید هر دانشجوی هزاره بیش از توجه به مسائل سیاسی، به فکر اتحاد و انسجام صنفی خود باشد. مسلماً هیچ هزاره ای نمی تواند غیرسیاسی باشد و غیرسیاسی عمل نماید، اما در چنین شرایطی باید مسائل سیاسی را موقتاً به حاشیه براند تا بتواند از موقعیت و حقوق مسلکی خود دفاع نماید. دانشجو در کنار مبارزات صنفی برای دفاع از حقوق تلف شده اش، با اساسات مبارزه آشنا شده که در پروسه ی روی آوری اش به سیاست، تجارب گران بهایی خواهند بود و با چنین تجاربی است که آنان را تا پیشتازی جنبش های مترقی، برابری خواه و دموکراتیک مرد هزاره پیش خواهد راند.

جنبش مقاومت خلق هزاره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر